سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوستـــــــــــــــــــــانه

 

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک

 شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک

TaranehhaGroups www.Hamtaraneh.com
 

 آسمان آبی و ابر سپید      برگهای سبز بید  

TaranehhaGroups www.Hamtaraneh.com
   

عطر نرگس، رقص باد

 نغمه شوق پرستوهای شاد

TaranehhaGroups www.Hamtaraneh.com
 

 خلوت گرم کبوترهای مست 

نرم نرمک می رسد اینک بهار  

TaranehhaGroups www.Hamtaraneh.com
 

 خوش به حال روزگار      خوش به حال چشمه ‌ها و دشتها

TaranehhaGroups www.Hamtaraneh.com
  

 خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها      خوش به حال غنچه‌های نیمه‌باز

TaranehhaGroups www.Hamtaraneh.com
 

 

 خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز 

خوش به حال جام لبریز از شراب 

 
TaranehhaGroups www.Hamtaraneh.com 

 خوش به حال آفتاب           ای دل من گرچه در این روزگار

TaranehhaGroups www.Hamtaraneh.com
 

 جامه رنگین نمی‌ پوشی به کام    باده رنگین نمی ‌بینی به جام

TaranehhaGroups www.Hamtaraneh.com
  

نقل و سبزه در میان سفره نیست 

جامت از آن می که می ‌باید تهی است

TaranehhaGroups www.Hamtaraneh.com
 

 ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم  

 ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب 

  TaranehhaGroups www.Hamtaraneh.com

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

 گر نکوبی شیشه غم را به سنگ

TaranehhaGroups www.Hamtaraneh.com
 

 هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ

TaranehhaGroups www.Hamtaraneh.com
 

       سال نو مبارک 


نوشته شده در یکشنبه 89/12/29ساعت 12:23 صبح توسط لیلا خراسانی نظرات ( ) |

کارت پستال های بسیار زیبا برای تبریک نوروز 1390 - www.RadsMs.com

سال 1390 مبارک باد


نوشته شده در شنبه 89/12/28ساعت 3:34 عصر توسط لیلا خراسانی نظرات ( ) |

آسمان غرق خیالست کجائی آقا؟

آخرین جمعه سالست کجائی آقا؟

یک نفس عاشق اگر بود زمین میفهمید

عاشقی بی تو محال است کجائی آقا؟؟؟


نوشته شده در جمعه 89/12/27ساعت 11:50 عصر توسط لیلا خراسانی نظرات ( ) |

با تمام وجود گناه کردیم ،

 اما نه نعمتهایش را از ما گرفت ،

نه گناهانمان را فاش کرد ...

 بیندیش اگر اطاعتش کنیم چه میکند


نوشته شده در شنبه 89/12/21ساعت 6:9 عصر توسط لیلا خراسانی نظرات ( ) |

ای راز نگه دار دل زار کجایی

ای برق مناجات شب تار کجایی

صحرای غمت پر شده از قافله عشق

ای قافله را قافله سالار کجایی

اللهم عجل لولیک الفرج


نوشته شده در جمعه 89/12/20ساعت 3:7 عصر توسط لیلا خراسانی نظرات ( ) |

تو که در باور مهتابی عشق،

 رنگ دریا داری،

فکر امروزت باش،

 به کجا می نگری؟

 زندگی ثانیه است.

 وسعت ثانیه را می فهمی؟

 می شود مثل نسیم

بال در بال پرستو،

 بوسه بر قلب شقایق بزنیم،

 هیچکس تنها نیست،

 ما خــــــــــــــــــــــــــــــــدا را داریم


نوشته شده در سه شنبه 89/12/17ساعت 12:57 عصر توسط لیلا خراسانی نظرات ( ) |

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از  یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد .
کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند.

وقتی  پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک  معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و  دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه  حسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه  سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با  چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون  آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود...

                                                

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه
 بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت.

دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت !

سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد :

1. دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.

2.  هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.

3.  یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.

لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جانبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد...

به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید ؟!

و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد :

دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود !!!

در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم ! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است ...!

و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است. نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود.

1.     همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.

2.     این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.

3.     هفته شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد.


نوشته شده در یکشنبه 89/12/15ساعت 1:39 عصر توسط لیلا خراسانی نظرات ( ) |

بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آینه سنگ نیست
سوگند می خورم به مرام پرندگان
در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست

okwynr09hy3x9mddhh7p.jpg


با برگ گل نوشته به دیوار باغ ما
وقتی بیا که حوصله غنچه تنگ نیست
در کارگاه رنگرزان دیار ما
رنگی برای پوشش آثار ننگ نیست
از بردگی مقام بلالی گرفته اند
در مکتبی که عزت انسان به رنگ نیست
دارد بهار می گذرد با شتاب عمر
فکری کنید فرصت پلکی درنگ نیست
وقتی که عاشقانه بنوشی پیاله را
فرقی میان طعم شراب و شرنگ نیست
تنها یکی به قله ی تاریخ می رسد
هر مرد پا شکسته که تیمور لنگ نیست


نوشته شده در شنبه 89/12/14ساعت 1:17 عصر توسط لیلا خراسانی نظرات ( ) |

خوابیده بودم ؛

در خواب کتاب گذشته ام را باز کردم و روزهای سپری شده عمرم را برگ به برگ مرور کردم . به هر روزی که نگاه می کردم ، در کنارش دو جفت جای پا بود. یکی مال من و یکی مال خدا . جلوتر می رفتم و روزهای سپری شده ام را می دیدم . خاطرات خوب ، خاطرات بد ، زیباییها ، لبخندها ، شیرینیها ، مصیبت ها، ... همه و همه را می دیدم .

 اما دیدم در کنار بعضی برگها فقط یک جفت جای پا است . نگاه کردم ، همه سخت ترین روزهای زندگی ام بودند . روزهایی همراه با تلخی ها ، ترس ها ، درد ها، بیچارگی ها .

                                                         
با ناراحتی به خدا گفتم : «روز اول تو به من قول دادی که هیچ گاه مرا تنها نمی گذاری . هیچ وقت مرا به حال خود رها نمی کنی و من با این اعتماد پذیرفتم که زندگی کنم . چگونه ، چگونه در این سخت ترین روزهای زندگی توانستی مرا با رنج ها ، مصیبت ها و دردمندی ها تنها رها کنی ؟ چگونه ؟»
 خداوند مهربانانه مرا نگاه کرد . لبخندی زد و گفت : « فرزندم ! من به تو قول دادم که همراهت خواهم بود . در شب و روز ، در تلخی و شادی ، در گرفتاری و خوشبختی .
من به قول خود وفا کردم ،
هرگز تو را تنها نگذاشتم ،
هرگز تو را رها نکردم ،
حتی برای لحظه ای ،
آن جای پا که در آن روزهای سخت می بینی ، جای پای من است ، وقتی که تو را به دوش کشیده بودم !!!»


نوشته شده در پنج شنبه 89/12/5ساعت 4:21 عصر توسط لیلا خراسانی نظرات ( ) |

سید قمی

 

مردی از قم مردم را به حق دعوت کند ، افرادی پیرامون او گرد آیند که قلب هایشان همچون پاره های آهن استوار است.

" عصر ظهور-علی کورانی-صفحه 222 "

سپس پیامبر فرمود : آنها قومی هستند که توسط روح الله دلهایشان بدون نصب و مال به هم نزدیک می شود. آنها شیعه تو هستند و تو امامشان هستی ای علی.

بحار الانوار-جلد 65-صفحه 139

 

سید خراسانی

 

 سیدی از بنی هاشم با نشانه ای که در کف دست راست دارد با پرچم های سیاه خروج می کند در حالی که شعیب ابن صالح در رکاب اوست، تا انهدام سپاه سفیانی با وی پیکار می کند.

ملاحم ابن طاووس ص 77

 

فتنه یهود

 

یار خراسانی:

نسل کنونی فلسطین شکست قطعی اسرائیل را خواهد دید.

عید فطر 87

 

 آیت الله بهجت: به پیرمردترها هم بشارت دهید که انشالله ظهور را خواهید دید.

 

سردار عشق

 

از خراسان سپاهی با پرچم های سیاه به سمت سفیانی حرکت می کند و فرمانده ای است به نام شعیب بن صالح.

" عقد الدرر- ص125 "

در پیشاپیش لشکریان او شخصی به نام شعیب بن صالح قرار دارد...

" ابن حماد ، فتن ،ص 86

شعیب بن صالح جوانی است گندمگون ، لاغر با ریش کم پشت ، صاحب بصیرت و یقین از اهالی ری که اندکی پیش از ظهور حضرت میان ایرانیان ظاهر شده...

" عصر ظهور- علی کورانی-ص24 "

او (فرمانده سپاه خراسانی) مردی است شجاع و شکست نا پذیر ، اگر کوه در مقابلش بایستد آن را منهدم کرده و عبور می کند.

" عصر ظهور- علی کورانی-ص32 "

 


 فاصله میان خروج شعیب و سپردن زمام امور را به مهدی (ع) 72 ماه است در این صورت ، ظاهر شدن شعیب شش سال قبل از ظهور حضرت مهدی (ع) خواهد بود...

" عصر ظهور- علی کورانی-ص271 "

 

قیام پرچم های زرد

http://tehranpic.net/images/552ybg4g0hhdi8vby7j7.jpg

 سید حسن نصرلله :

ای برادران و خواهران همانا مهدی و مسیح (ع) در آینده ای که قطعا در حال طلوع بر ماست ، خواهند آمد.

 

 

افزایش گراش به معنویت در دنیا

بازگشت ملت و دولت ترکیه به گرایشات اسلامی توسط اردوغان پس از حدود 90 سال استیلای سکولاریسم و به اصطلاح ترکیه مدرن توسط آتاتورک.

 

مجادله اردوغان (نخست وزیر ترکیه ) و پرز (رئیس رژیم صهیونیستی) در اجلاس داووس:

پای کشتار که وسط بیاید ، شما خوب بلدید بکشید. من خوب می دانم که شما در سواحل چطور بچه ها را هدف میگیرید و می کشید . من کسانی را که برای چنین ظلمی کف می زنند تقبیح می کنم ، زیرا فکر می کنم تشویق این قاتلین کودکان و انسانها خود نوعی جنایت علیه همه بشریت است.

 

عبدالله آخرین پادشاه عربستان

 

امام صادق: هرکس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند ، من ظهور قائم را برای او تضمین می کنم.

" بحار الانوار ، مجلسی ، ص 210"

 

 

انقلاب یمانی

 

آیت الله بهجت : مراقب اوضاع یمن باشید...

 

 

فتنه شیعیان آخر الزمان

 امام رضا (ع): در آخرالزمان بین شیعیان ما خطری پیش می آید که این فتنه اش از خطر دجال شدیدتر است.

" رسائل الشیعه"

 

فتنه سفیانی

 

خروج سفیانی در سال ظهور و حدود 6 ماه قبل از ظهور حضرت مهدی به وقوع می پیوندد...

" عصر ظهور- علی کورانی-ص121 "

 

اگر سفیانی را ببینی او پلیدترین مردمان است ، بور و سرخ آبی است و سری درشت دارد...

"کمال الدین و تمام النعمه ، شیخ صدوق ، ص 610" 

 نام او عبدالله است...

" السفیانب و علامات ظهور ، محمد فقیه ، ص129"

 

کینه سفیانی نسبت به شیعیان: منادی او ندا دهد هرکس سر یک تن از شیعیان علی (ع) را بیاورد هزار درهم پاداش اوست...

"بحار الانوار مجلسی ج52 ص 215" 


نوشته شده در سه شنبه 89/12/3ساعت 2:56 عصر توسط لیلا خراسانی نظرات ( ) |

   1   2      >
Design By : Pars Skin