دوستـــــــــــــــــــــانه
گاهی آنقدر در روزمرگی غرق میشویم که فراموش میکنیم
ساده ترین داشته های ما شاید آرزوی فرد دیگری باشد
ما از امرو نهی پدر کلافه هستیم و دیگری در آرزوی شنیدن صدای پدرش
ما از باب میل نبودن غذا بجان مادرمان غرمیزنیم و دیگری در حسرت صدا کردن نامش و شنیدن جوابش
از گرما مینالیم ازسرما فرار میکنیم
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگی مان را گردن غروب جمعه می اندازیم
شاید بهتر باشد گاهی فکر کنیم همه زندگیمان معجزه ست
همینکه میخوابیم، بیدارمیشویم نفس میکشیم
تمام اینها بهانه ی ساده ای ست برای یک لبخند.
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی
و بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند
میبینے حال ِ دلم را ؟
بہ زیارت عاشورا مےرسم
عین هر بچہ شیعہ اے بلند لعن ها را مےخونم
ولے دیدے « ح س ی ن » ؟
بہ سلام بر تو کہ رسیدم چہ حالے شدم !
سرم را پایین گرفتم و اشک ریختم
آخر تحمل نگاهت را نداشتم
و
ندارم
اما تو گاهے یواشکے نگاهم کن ...
کہ این نگاه هاے یواشکے شرمنده ام نکند حضرت جان !
مــریــم صــفــری
خـــدایا...!
بـه ایـن نـق زدن هـایم حـواسـت هـست؟
وقتـی تـو کمـی از مـن دور می شـوی
آهـم بلنــد می شـود و بهـانه گیــر می شـوم!
دسـت خـودم نیسـت!
مـن بهـانه هـایم فقـط گــیر تـوسـت …
حـالا چـه اخـم کنـی چـه لبخـند بـزنی، مـن هـر بهـانه ای را وقـف تـو می کنــم..
اصـلا تـو خـودت بهــانه ای …
بهـانه ی زنـدگی مـن..
هیچ چیز مال ِ خودِ آدم نیست ،
مگر همان چیزهایی که خیال می کند
دل بستگی هایی به آن دارد ،
بــعد
یکـــی ... یکـــی
آن ها را از آدم میگیرند...
این جا کــــــــلاس درس ماست
اینجا یک تــــــرم بالاتر که می روی
مانتو و مقتعه ات بالاتـــــــر می رود
اینجا یک تــــــرم بالاتر که می روی
به قول معروف کلاست بالاتــــــر می رود
اینجا یک تـــــرم بالاتر که می روی
روابط اجتماعی ات (با آقایان) بالاتــــــر می رود
اینجا یک ترم بالاتر که می روی ....
عجیب است... !
سر کلاس ما
جای بالارفتن شعور و ارزش و حیا خالــــــــی است
هر روز غیبــــت می خورد
و سرانجام حــــــذف می شود ...
آتشی نمى سوزاند "ابراهیم" را ،
و دریایى غرق نمی کند "موسى" را ؛
کودکی، مادرش او را به دست موجهاى "نیل" می سپارد ،
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش ؛
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند ،
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد !
مکر زلیخا زندانیش می کند ،
اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند ...
از این "قِصَص" قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ،
و خدا نخواهد ؛
نمی توانند ...
او که یگانه تکیه گاه من و توست !
پس ؛
به "تدبیرش" اعتماد کن
شکر خدا که نام علی در اذان ماست
ما شیعه ایم و عشق علی هم از آن ماست
ذکر علی عبادت مختص شیعه است
این اسم اعظم است که ورد زبان ماست
با هر نفس علی شده ذکر لبم مدام
این " یاعلی " همیشه رفیق لبان ماست
از " یاعلی " زبان و دهان خسته کی شود؟؟
اصلا زبان برای همین در دهان ماست
ما شیعه زاده ایم ، خدا را هزار شکر
این شیعه زادگی شرف خاندان ماست
ما عاشق علی شده ایم و بدون شک
این هم ز پاکدامنی مادران ماست
Design By : Pars Skin |