سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوستـــــــــــــــــــــانه

غنچه از خواب پرید

وگلی تازه به دنیا آمد

خار خندید و به گل گفت : سلام

جوابی نشنید

خار رنجید ولی هیچ نگفت

ساعتی چند گذشت

گل چه زیبا شده بود

دست بی رحمی آمد نزدیک

گل سراسیمه ز وحشت افسرد

لیک آن خار در آن دست خلید

گل از مرگ رهید

صبح فردا که رسید

خار با شبنمی از خار پرید

گل صمیمانه به او گفت : سلام

گل اگر خار نداشت ،

دل اگر بی غم بود ،

اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود ،

زندگی ، عشق ، اسارت ، قهر ، آشتی ، همه بی معنا بود

زندگی با همه ی وسعت خویش ، محفل ساکت غم خوردن نیست

حاصلش تن به غذا دادن و افسردن نیست

اضطراب و هوس دیدن و نادیدن نیست

زندگی جنبش و جاری شدن است

زندگی کوشش و راهی شدن است

از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا می داند

زندگی چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر  لطیف

یادمان باشد اگر گل چیدیم

عطر و برگ و گل و خار

همه همسایه دیوار به دیوار همند ...

گل بی خار کجاست ؟

 



نوشته شده در پنج شنبه 92/2/5ساعت 12:55 صبح توسط لیلا خراسانی نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin